کد مطلب:33503 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:154

اختیار مربوط به افعال انسان است و تقدیر مدیریت خداوند در این











كشف و فهم این معنا شاید برای اذهان تیزی چون ذهن سید جمال دشوار نبود. اما بیشتر عقول در تفكیك این دو مقوله درمی مانند. بیان ساده ی مطلب این است كه «اختیار» خود جزو «تقدیر» خداوند است. بنابراین اختیار داشتن با تقدیر منافات نمی یابد. «تقدیر» خداوندی یعنی برنامه ای كه خداوند برای این جهان دارد. ما آدمیان البته به سر قدر واقف نیستیم، یعنی نمی دانیم كه چرا خداوند عالم را این چنین كه هست، آفریده است. این مدیریت و برنامه، همان تقدیر خداوند است و هیچ ربطی به مساله ی جبر و اختیار ندارد. جبر و اختیار به افعال آدمی مربوطند، نه به ساختمان عالم. ساختمان عالم، فعل این یا آن فرد بشری نیست.

در بحث «جبر و اختیار» سخن بر سر این است كه آیا تك تك ما آدمیان در كاری كه می كنیم مختاریم یا مجبور. اما بحث از اینكه چرا دنیا به این نحوه ی خاص ساخته شده است، یا چرا ساختمان زمین این گونه است، چرا انسان، ذهن و بدن و روح دارد و امثال این موارد، ربطی به افعال انسان ندارند و لذا در این عرصه بحث از جبر و اختیار جاری نیست. این امور از حیطه ی افعال انسانها خارج اند و در واقع همان برنامه ی خداوند در این عالم هستند. خداوند می خواسته است كه گروهی از موجودات خزنده بشوند، گروهی پرنده و گروهی فرشته یا انسان. اگر هم اراده ی او بر نحوه ی دیگری از آفرینش تعلق می گرفت، البته عالم به نحو دیگری می شد. در این قلمرو، بحث از جبر و اختیار معنا ندارد. اینجا حیطه ی افعال الهی است. و

[صفحه 75]

بی معناست اگر گفته شود ما مجبورا بدین شكل درآمده ایم و در انسان شدن و موجود شدن و ایرانی شدن و مرد یا زن شدن مختار نبوده ایم و خداوند نخست می بایست در كار آفرینش ما با ما مشورت می كرد! قبل از آفرینش كسی وجود نداشته است تا طرف مشورت خداوند واقع شود. برای مشورت، ابتدا باید ما را بیافرینند و سپس با ما مشورت كنند و لذا یكبار بی مشورت باید به دنیا بیائیم! باری اصل آفرینش و اصل ساختمان و نظم عالم هیچ یك در عرصه ی جبر و اختیار قرار نمی گیرند. این امور برنامه ی خداوند در این عالم هستند. خداوند در این عالم هدف و غرضی دارد و این دنیا را موافق آن غرض ساخته است. تقدیر خداوند عبارتست از این چنین بودن جهان و ساكنان آن. در این عرصه نمی توان گفت كه فی المثل خداوند خاك را آفریده و به او شعور نداده است پس به آن ظلم كرده است. اصلا پیش از عنایت خداوند، كسی واجد حقی نبوده تا با تضییع آن ظلمی پدید آید. تمام آنچه خداوند كرده است، عین جود و فیض اوست. در این مقام نمی توان از ظلم و عدل و یا جبر و اختیار سخن گفت، فقط می توان از موافقت آن با غرض خداوند سخن گفت. یعنی می توان پرسید آیا جهان به آن سویی می رود كه خداوند می خواهد و چیزی از دست او بیرون نرفته است؟ خداوند در قرآن می فرماید:

و لا یحسبن الذین كفروا سبقوا انهم لا یعجزون (الانفال، 59)

كافران گمان نكنند كه از ما جلو می زنند گمان نكنند كه می توانند زمام امر را از دست ما بیرون بیاورند و دنیا را به سویی برانند كه ما نمی خواهیم و ما را از رسیدن به هدفمان باز دارند. این گمانها توهم محض و خیالات كودكانه اند. جهان دقیقا به همان مسیری می رود كه خداوند می خواهد. تقدیر و آفرینش او با غرض او مناسبت تام و تمام دارد. اختیار یا جبر در واقع یكی از اجزای این عالم هستند. یعنی اگر خداوند موجودات را مجبور آفریده باشد، این امر جزو تقدیر اوست و اگر هم موجودات را

[صفحه 76]

مختار آفریده باشد باز هم جزو تقدیر اوست. جبر و اختیار در برابر تقدیر خداوند قرار نمی گیرند، بلكه در دل تقدیر او جای می گیرند و پاره ای از آن هستند نه معارض آن. اگر به فرض ثابت كنیم كه انسانها مختار نیستند، در واقع بخشی از تقدیر الهی را بیان كرده ایم و اگر ثابت كنیم كه انسانها مختارند، باز هم پاره ای از تقدیر الهی را بیان كرده ایم. هیچ یك از این امور تقدیر خداوند را نقض نمی كنند.


صفحه 75، 76.